Archive for نوامبر, 2011

30 November, 2011 02:33

– لباسات بوي سيگار مي ده.
– خوبه؟
– نه
– حالا؟
-چيکار کردي با خودت؟
– اه …حله؟
– نه ديگه انقد!
– …
– نه انگار رفته توي تنت. دهنت بوي سير مي ده، تنت بوي سيگار
– من سير نخوردم… سيگاري هم نيستم.
– کي اون همه سوسيس رو خورد؟
– توسوسيس سيرداره؟
– اوهوم
– يه مزه اي مي داد.
– سوسيس گراز بود.
-گوشت گراز حرومه؟
– نمي دونم… گوشتش شايد.. سوسيش بعيد مي دونم.
-…
– توکه نمي دونستي، عيب نداره.
– …
دوباره برگشت….
– هوم
– بندازمش؟
– کرم!
– ….
– مريض!
– ….
– مي شه فوت نکني؟
– گرمت نيست؟
– نه
چيزي تو چشت نرفته؟
– نه
– نمي خواي…
– نه
– ملافه بکشم روت؟
– نه
– «روح من شبيه کشتي شيطان دو سکان دارد… يکيش را تو مي چرخاني يکيش را پدرم، کند در کودکي» خوب بود؟
– مال خودته؟
– نه
– آره
– چي آره؟
خوب بود.
– حرف مهم بزنيم.
– بزن.
– چي بگم.
– حرف مهم
– تکليف {…} چي ميشه؟
-نمي دونم.
– تورو نمي گيرن این کارها رو میکنی؟
– نمي دونم.
– بگيرنت چي کار مي کني؟
– گريه
– بعدش
– همه رو لو مي دم.
– حتي منو؟
– تو چي کار کردي مگه؟
– نمي دونم. من خوابم مي آد.
– بخواب.
– ..
مي گما…. .
– هوم؟
– مي شه حرف مهم بزنيم؟
– بزنيم.
– برنامه مون چيه؟
– چيه؟
– توبگو.
– من چه مي دونم.
– منم چه مي دونم.
– …..
– خوشگله؟
– آره
– دوسش داري؟
– آره
– بابام از روسيه آورد.
– هوم
– روسيه دوست داري؟
– هوم
-روسيه سفيد؟
-هوم
– حالا سياه شده.. اولا نقره اي بود… .
– معلومه
– اون دو تا سوخته اگه روشن بشه نقره ايش بيشتر تو چش مي زنه، لامپ بالايي نسوخته ها، شل شده فقط …
– هوم
– هوم نکن.
– هوم
– نکن.
– خب
– مي خواي خاموشش کنم؟
– نه
– من عادت دارم با چراغ روشن مي خوابم.
– منم- جوني واسه ش نمونده.
– مدلشه، 40 واته- شايد چون شل شده… .
– مورچه هه رو مي گم.
– آها آآآ… آ..آ..آ
– مرگ
– افتاد؟
– نه
– تو چه جوري مي بينيش؟
– نمي بينم، مي فهمش.
– ترسيده؟
– نع
– مريضه؟
-گم شده.
– خب حرفاي جدي…
– جدي؟
– به خدا
– بسه
– چته تو؟ سگي باز
-حالم داره به هم مي خوره.
– ديگه دردت چيه؟ متنارو که تحويل دادي، پروژه هم که آخراشه.
– قد گاوم نمي فهمي… .
– … اولا با تو کاري ندارن … ثانيا مي خواستي… .
-مي خواستي چي؟
– مي خواستي وارد بازي هاي پيچيده جنايي نشي … اصلا سلاح گرم در کيف کمري شما چه مي کرد؟
– بمير
– موقع شليک شما در صحنه حادثه ديده شديد… دفاعي داريد؟
– مير!
– نداريد؟
– …
– داريد؟
– …
مي ترسيد؟
– …(ملافه را مي کشد روي گوشش) نه
– ….
– مث سگ
– گوساله جان! نترس … وکيل مي گيريم برات
– «مي کشند، اينان برادرهايشان را مي کشند….»
– «مي فروشند، آه… باورهايشان را مي کشند.»چرا ادامه نمي دي اينو؟ – نمي دونم… .
– ابي که آزاد شده… رئوف مشکلته باز؟
– دونه دونه ميان سراغمون…
– توکه کاره اي نبودي… از چي مي ترسي؟
– اونام.. اون ام .. بايد … شانسه ديگه.– حالا از کجا مي دوني مرده؟ -کي
– هيچي … تو مي گي مرده؟
– کي؟
– مورچه هه…
– افتاد؟
– نه … رفته پشت چوب پرده

– …
– من مي گم مرده، چون اگه زن بود تا حالا رفته بود پي زندگيش، سه بار دور سقفو چرخيد. دنبال چيه؟
– نمي دونم.
– تو دنبال چي اي؟
– نمي دونم.
– صبح مي ري مجله؟
– نه
– دفتر؟
– نه
– کتاب؟
– نه
-پاک کن؟
– نه
– سشوار؟
– نه
– ماشين لباسشويي هم شيرش خراب شده، چکه مي کنه. تو مي گي مرده جدي؟ – آره
– شرط ببنديم.
– نه
– بسه بخوابيم.
– بخواب
– تو چي کار مي کني؟
-سيگار نمي کشم.
– چرا انقد سيگار نمي کشي؟
– لازم دارم.
-چرا؟
– حس خوبي بهم مي ده سيگار نکشيدن
– نويسنده بي سيگار! زرشک! پاستيلات تموم شد؟
– اوهوم
– يه کار مهمي چيزي بکن برات جايزه بخرم. مي دوني که قول دادم. -«مهريه زني هزار بسته هاريبوي ميو ه اي بود»..(هاريبو: نوعي پاسيتل آلماني – معروف ترين پاستيل که شکل خرسي آن، اين کمپاني را به شهرت جهاني رساند. برخي محققان داخلي معتقدند محصولات آنها از مغز استخوان گراز توليد شده و مضر است.)
– «و مرد فقط تونست پونصد تا نوشابه اي پيدا کنه.»
– و زن مجبورش کرد تا صبح بيدار بمونه.
– مث خرس نفس مي کشي.
– خرس عمه ته….
– مامانت بهتر شده؟
– نه.
– عمل داره باز؟
– نه
– نمي خواي بري شمال يه سر؟
– نه
– يزد يه سر؟
– نه
– کيش؟
– نه
پاريس… ؟
– …
– بخوابيم؟
– بخواب
– تو چي کار مي کني؟
– سيگار نمي کشم
– چرا سيگار نمي کشي؟
-بدم مي آد
– زل زدي به چي؟
– سقف
– چرا ريشاتو نمي زني؟
– به تو چه
-بهت میاد
-می دونم
– حرفاي جدي بزنيم جدي؟
– بمير
– گه
– نکش
– يخ کردم.
– …
– گفتم فلشم سوخت؟
– نه
– فلشم سوخت.
– ئه
– آره
– خب
– ممممم
– …
– ممممممممممممم
– ….
-ممممممم
-…
– عصباني شو
– مي خوابي يا …
– يا!
– چراغو
– خاموش کن!
– کن.
– دستم نمي رسه.
– پاشو
– خودت پاشو
– نخواستم.(… .)
– پاشو يعني چي؟ فکر کن طرف خوابيده بعد به اش مي گن پاشو يهو جرقه مي زنه… تبديل مي شه به پا. چرا به کسي نمي گن دست شو؟… يا مثلا گوش شو… البته سراپا گوش از همين اومده… مثلا مي خواسته يه کاري کنه گفته گوش شود.. . اونم سر تا پاش همه گوش شده… . گوش مي کني؟
– مي خواي حرفاي جدي بزنيم؟
– هوم
– اگه تا صبح دووم بيارم، ديگه نمي ميرم.
– زرنزن. بخواب زود پاشي.

30 نوامبر 2011 at 02:33 2 دیدگاه

لعنت به معرفتتون يعني

من تا حالا فكر ميكردم آدم وقتي يكي رو داره، ديگه محدود ميشه و توي روابطش خيلي چيزارو رعايت ميكنه، نگو ملت تازه راه باز ميشه براشون!

17 نوامبر 2011 at 17:50 بیان دیدگاه

يك عاشقانه ي كلاسي

-گوشم به توئه
-من نگاهم به توئه

16 نوامبر 2011 at 15:33 بیان دیدگاه

درباره ي انفجار ديروز

آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند، چون هر غلطي لازم باشد خودمان مي كنيم.

13 نوامبر 2011 at 21:05 2 دیدگاه

اينكه ميگويم،جاي شكي ندارد..

شايد دير، اما ياد گرفته ام كه كسي را بخاطر اشتباهي كه كرده يا ميكند ملامت نكنم، چون در اين صورت، خيلي زود خودم هم گرفتار همان كار خواهم شد…

8 نوامبر 2011 at 11:26 بیان دیدگاه

اينكه ميگويم،جاي شكي ندارد..

شايد دير، اما ياد گرفته ام كه كسي را بخاطر اشتباهي كه كرده يا ميكند ملامت نكنم، چون در اين صورت، خيلي زود خودم هم گرفتار همان كار خواهم شد…

8 نوامبر 2011 at 11:24 بیان دیدگاه

تجرد

بيشتر دلم به لباسايي ميسوزه كه دوس داشتم براي همسرم بخرم و همسري نبود…

5 نوامبر 2011 at 22:20 2 دیدگاه


درباره ی من

نگارنده قبلا در piera می نوشت و در بلاگفا. اما عشقش کشید برود در Aftabqardoon و در بلاگفا.یعد یک عده تحمل نکردند که او عشقش بیشتر از این بکشد،آن جا را بستند.او هم آمد این جا!
نگارنده با این که 4 ترم مکانیک جامدات در دانشگاه تهران خوانده و 4 ترم فلسفه در همان دانشگاه و 4 ترم هم یک چیزی در یک جایی که گفتنش ریا می شود، اما هنوز هم مدرکش دیپلم است. دیگران به همین علت و علل مشابه در مورد نگارنده می گویند که کم دارد و خل وضع است. اما نگارنده فقط می گوید: خودتوعشقه!

چند نكته ي مهم!‌ :
1)نقد "برخي" سياست هاي دولت به معناي مخالفت با نظام نيست.درك اين نكته سخت است؟!
2)اين وبلاگ "مخاطب خاص" ندارد.حداقل از آن مخاطب هاي خاصي كه بقيه دارند!

آمار وبلاگ

  • 45٬067 بازديد